در حیرتم از تحمل پروردگاری که

گویی ترکه ی کهن سال خویش را

تنها بر گرده ی فلک زدگان زمین

می شکند.!

سیدعلی صالحی

 

بچه که بودم در میان دوستان ترکمن خانوادگی ما یک پیرمرد بلندبالایِ اسب سواری هم بود که هر از گاهی به دیدن پدر به روستای ما می آمد. در خاطرم هست یکبار که می خواستم یواشکی سوار اسب سیاهش شوم تلاشم به دریافت یک لگد جانانه از جناب اسب خان منجر شد. شانس آوردم ضربه اساسی نبود یا اسب دلش به حال من بینوا سوخت! اما بهترین خاطره ی عصر کودکی من با هموطنان ترکمن، با همین اسب سوار دوست داشتنی گره خورده است. روزی از روزها به همراه پدر به روستای محل زندگی دوست ترکمن رفته بودیم. چند ساعتی آنجا بودیم. عصر که کفش و کلاه کردیم برای عزیمت به خانه که پیش از خداحافظی چشمم به دوچرخه ای افتاد که گوشه ای از حیاط نایلون پیچ آرام گرفته بود. چقدر دلم می خواست آن دوچرخه مال من بود. بارها به پدر می گفتم و التماس می کردم که یک دوچرخه برایم بخرد. حتی شده دست دوم و کهنه اما توی کتش نرفت که نرفت. لابد پدر پول نداشت. در این عوالم بودم که دوست مهربان پدر به من اشاره کرد که "آن دوچرخه مال توست پسر جان! مال خود خودت!" آن پیرمرد اسب سوار مهربان " پرِه لی" بود.

حالا دیگر من با این دوچرخه ی نو، می توانستم خودم  را با "مارک آنتونی" یا "ناپلئون" مقایسه کنم. و به راستی آن هدیه ی جاودانه به خاطره ای مستدام در دنیای کودکی ام تبدیل شد. و اینک شوربختانه در آغازین روزهای سال جدید سرزمین پره لی و هموطنان ترکمن دچار خشم طبیعت شده است. وزیر جهاد کشاورزی مجموع خسارت وارده به این مناطق را جدای از خسارات جانی، یک هزار و 90 میلیارد تومان برآورد کرده است. بخش زراعی، باغبانی، طیور و آبزیان از جمله ای این موارد خسارت دیده اند. بحث اینکه چگونه و چطور طبیعت اینگونه طغیان می کند و خشم می گیرد بماند برای فرصت و جایی دیگر اما آنچه اکنون مهم است توجه عاجل به این هموطنان و همشهریان عزیز ماست. مردمانی خستگی ناپذیر و زحمت کش و بسیار مهربان که در عرصه ی ورزش والیبال، فوتبال و به ویژه تربیت اسب مثال زدنی اند.

امیداور باشیم متولیان امر و مسئولان که معمولا در این مواقع ناپیدا یا کم پیدا می شوند به رفع این خسارات همت بگمارند و در پیشگیری از این وقایع به فکر چاره ای اساسی باشند. همراه و غمخوار تک تک هموطنان آسیب دیده هستم.

 

حالا بهتر است مراقب خودمان باشیم

کمی آرام بگیریم

و باز

به بس آمد باران برگردیم

راز عاشقانه های بعد از گرگ

همین است.

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها