زمستان در سه اپیزود:

در میانه ی زمستان، سه قطعه به سه نگاه، پرده از رخسار این فصل پر پیچ و خم گشوده اند. آن یک سروده ی جاودان جادوی سخن " مهدی اخوان ثالث" که به صدای دل انگیز خداوندگار آواز و  استاد بی بدیل، "محمدرضا شجریان" کومه ی " شهر کلمات" را آذین بسته است و دوم سروده ای از "رها مقصدی" که به درستی زمستان را فصل تنهایی گل ها نامیده و این ضلع آخر که کار را تمام کرده از "سیدعلی صالحی" است، در کتاب "ساده بودم، تو نبودی، باران بود".

[1]

 

 

در زمستانم:

 

چه کسی گفت

فصل

فصل تنهایی گل ها نیست؟

دشت، بی رقص نفس های تو سرگردان است.

یاس ها

بوی دستان تو را می جویند.

از تو

با خنده ی آب،

از تو با ناب ترین زمزمه، در لحظه ی تنهایی،

از تو با همهمه ی پنجره دورترین خانه،

سخن می گویم.

در زمستانم.

وقتی آن چشم نه، آن آتش

از من و دل، دورست

در زمستانم.

آه. می دانم، می دانم

این هراسی که میان من و ما می گذرد

زخم هایی ست که بر عاطفه، می مانَد.

فصل

فصل تنهایی گل ها نیست؟

از تو می پرسم ای تنها!

این همه، فاصله، نامش چیست؟

برف می بارد در من، برف

چشم های تو کجاست؟

 

امسال زمستان:

 

در مورد این مسائلِ مشکل

من چیز چندانی  نمی دانم،

نمی دانم این ستاره ی لرزان بی قرار

در خواب آب و

جُلبک این حوض لابه لا چه می کند؟

اما تو . گُلک بی خبر!

این وقت سال چرا به بار علاقه نشسته ای؟

تو نگاهش کن!

می خواهی با ین همه غنچه ی قشنگ

یک وقتی خیال می کنی که فامیل آفتاب و

اردیبهشت آینده ای؟

یعنی از بادهای بی دلیل شبانگاهی نمی ترسی؟

از طعنه ی پر تف و توف اوایل دی ماه چطور؟!

هی نیلوفر لرزان بی قرار!

حالا، آفتاب تنبل بی اردیبهشت

خیلی وقت است که از چشم آسمان افتاده،

رفته دارد پی گهواره های ابر

گریه می کند.

هی گریه می کند.

.

راستی تو نمی دانی

من جای حروفِ افتاده ی این کلمات ترسیده چه بنویسم؟!

ادامه ی همین ترانه ی ناتمامِ خودم را می گویم!

 

 

 



[1] . آشکار است این چند گزین گویه از زمستان مختصر و محدود به این نام آوران نیست، بل نیما یوشیج، احمد شاملو، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، شمس لنگرودی و بسیاری دیگر .  در این باب شعرهای جاودانی سروده اند.




مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها